بسم الله الرحمن الرحیم
رزق امشب
دیدم به دست ساربان انگشترت رفـت
دیدم که دستی سمت گوش دخترت رفت
دیدم به روی نیزه حتی حنجرت رفت
یک نیزه پشت خیمه پیش اصغرت رفت
با نیزه دنبال سر شش ماهه رفتند
آری سراغ اصغر شـش ماهـه رفتند
صابرخراسانی
*من الحبیب الی الغریب*
سال 61هجریست
صدای چکاچک شمشیر
آب نیست, عطش زخم های بسیار،
غم نبود عباس و علی اکبر و قاسم.
جهل و شقاوت مردم از یکسو
ونگرانی خیمه ها از سوی دیگر.
+ گفتی عاشق شدی و بیتاب من
+ گفتی تو لیلایم شو من مجنون ات
+ پس چرا تنهایم گذاشتی؟
هنوز هم صدایم به تو نرسیده!
از فرط گناه بیمار شدی
+ نگرانتم عزیزم
آمده ام برای پسرم مهدی،
مجنون ها را فرابخوانم.
حاضری به خاطر مهدی من
گناه نکنی؟
دوستدار تو
حسین بن علی
منبع کانال یاس فاطمی
درباره این سایت